در میخانه زدم ز غم هجر وُ فراقش می سوزد جان وُ تنم گفتمش باز کن ساقیِ من منم آن مطرب خوش که شکسته سازِ دلم گفتمش می بده جام پیاپی بده ز قرار رفته ازدست ، آمد.
درباره این سایت